کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح و شهادت حضرت امام رضا علیه‌السلام

شاعر : ناشناس     نوع شعر : مرثیه     وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن     قالب شعر : غزل    

میان حجره غربت به زیر پر سر داشت           و شوق بال گشودن به سوی دلبر داشت
چنان بنفشه که شبنم به برگ خود دارد           ز سوز زهر عدو دیدهای ز خون تر داشت


به هر نفس شرر از جان او زبان می‌زد           که او درون جگر شعلهای ز آذر داشت
به خاک حجره چو جدش به خویش می‌پیچید           دو دست بر جگر و نالهای مکرر داشت
به حرمتـش قـسم حق را گواه می‌گـیرم           چنین غریب نمی‌شد اگر که خواهر داشت
دو چشم او به در و آرزوی او این بود           که روی دامن فرزند خود دمی سر داشت
رسـیــد در دم آخــر جــواد آل رســول           به غم سرشک تر از دیده پدر برداشت
پدر به زانـوی پُر مهـر او سرش بنهاد           نظر به روی پسر بهـر بار آخر داشت

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت امام رضا علیه‌السلام

شاعر : محمد حبیب زاده نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

بی بال و پر افتاده بودی کنج حجره            با چـشم تر افتاده بودی کـنج حجـره

حتی درون سیـنه‌ات انـفـاس؛ دردنـد            غـرق شـرر افتاده بودی کنج حجره


دور و برت لبـریزِ از خونابه بود و            دور از نظر افتاده بودی کنج حجره

آمد جـوادت سـر به دامـانش گذاری            وقتی به سر افـتاده بودی کنج حجره

هر چند از زهر جفا خونین دهن شد            شکـر خـدا بر پیکـر پاکـش کـفن شد

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت امام رضا علیه‌السلام

شاعر : سعید توفیقی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : ترکیب بند

ای ضـامن آهـو؛ هـمۀ بـود و نـبـودم            قربان تو و لطف و عطای تو وجودم
جان می‌دهم آقا! عوضش عشق عطا کن            در معامـله‌ای یک طرفه طالب سودم


در بـیـن مـحــبـان تـو آلــوده تــریـنـم            شرمنـده از ایـنم که مـطـیع تو نبـودم

گه گاه تو را دیدم و نشناختم ای وای            صد حیف که آغوش برایت نگـشودم
گاهی به سر سـفـره کـنار تو نـشـیـنم            هـمراه تو ای شـاه غـذا مـیـل نـمـودم

یا فاطمه می‌گویم و این اذن دخول است            راهـم بده من سـیـنـه‌زن یـاس کـبـودم
گـفـتم به شما شیـعـه اثـنی عـشرم، نه            از کـودکی‌ام گـریـه کن جـدّ تو بـودم

در صحن دو چشم من از آن روز که وا شد
با گریه و با اشک حـسـیـنـیـه بـنا شد
ای حضرت سلطان بنگر
حال گدا را            از من بخر این ناله و این اشک و بکا را
پـر بـاز نـکـردی و کـرم لا اقـل آقــا            وا کن به روی من یکی از پنجره‌ها را
ای دست شفا بخشی تو پنجـره فـولاد            انگار مسیح از تو گرفته است شفا را
این نقـطۀ پایـان محـرم، صفر ماست            امـضا بـنـمـا تـذکـرۀ کـرب و بـلا را
امروز، دو مـاه است عـزادار شمائیم           
سخت است در آریم ز تن رخت عزا را
در روز سیه پوشی مان مادرمان بست            با دست خودش دگـمـۀ پیراهـن ما را
امـروز
ولـی نیـست تـوقـع که بـیـایـد            باید که کـند دفـع خـطر شیـر خـدا را
جز اشک ندارم به کفم، شاید همین اشک            خـامــوش کـنـد دامـن اُمُّ الـنّـجـبــا را
امروز که از زهر، ز پا تا سرتان سوخت
انگار دوباره، پسِ در مادرتان سوخت
تـو آمـدی و بـود عـبـا بـر سـرت آقـا            خـون بود سـفـیـدی دو چـشم ترت آقا
وقتی به
روی خاک نشـستی به گمانم            شـد زنـده تـو را خـاطـرۀ مـادرت آقا
ای لالـۀ شـاداب گــلـسـتــان امــامـت            دست چه کسی کرد تو را پرپرت آقا

این کیست امامه به سرش نیست؟ جواد است            از راه دراز آمــده تــاج ســرت آقـــا
شـد
مـوقـع تـحـویـل امـانـات امـامـت            دادی به پـسـر خـاتـم انـگـشـتـرت آقا
صد شکر سر تو به روی دامن او بود            وقـتی که کـشـیـدی نـفـس آخـرت آقـا
چشم تو به ره ماند و نیامد به کنارت            در موقـع جان دادن تو
خـواهـرت آقا
تشییع شدی لیک نه در
زیر سم اسب            گل بود که می‌ریخت روی پیکرت آقا
کِی با لب تشته سرت از پشت بریدند؟
آیا پی انگـشـترت، انگـشت بـریـدند؟

: امتیاز
نقد و بررسی

داستان پناه بردن آهو به امام رضا از دست صیاد و ضمانت آن حضرت در نزد صیاد تا رفتن و برگشتن آهو و ... در منابع روایی ما نیامده است؛ لیکن داستان های مشابهی با کمی تفاوت در مورد پیامبر اکرم در صفحه ۸۱ کتاب اعلام الوری طبرسی و در خصوص امام سجاد در صفحات ۳۲۴ کتاب اثبات الوصیله مسعودی و ۲۶۱ جلد ۱ کتاب الخرائج والجرائح قطب راوندی و در خصوص امام صادق در صفحات ۳۷۰ کتاب بصائر الدرجات شیخ صفار و ۱۱۲ جلد ۴۷ بحارالانوار علامه مجلسی نقل شده است که به نظر می آید داستان ساخته شده برای امام رضا ترکیبی از این چند روایت باشد البته ابن حماد از شعرای قرن چهارم در یکی از ابیات قصیده اش اشاره به ضمانت امام رضا از آهو کرده است و ابن شهر آشوب نیز این شعر را در کتاب مناقبش نقل کرده است که این نیز سند روایی محسوب نمی شود دانشنامه امام رضا ج ۱ ص ۲۰۲

ای ضـامن آهـو؛ هـمۀ بـود و نـبـودم            قربان تو و لطف و عطای تو وجودم

مدح و شهادت حضرت علی بن موسی الرضا علیه‌السلام

شاعر : محمود ژولیده نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

ز سـیـنه آه بـرآریـد با همه شـررش            ز دیده اشک ببـاریـد تا رسد اثـرش

امام مفـترض الطاعه بر زمین افتاد            شبیه جدّ غریبش بخاک خورده سرش


میان حجره چو گودال دست و پا می‌زد            شبـیـه ما رگـزیده رسـید درد سـرش

به کام تشنه پسر را گهی صدا می‌زد            چه گویم از اثر زهر کینه بر جگرش

رسید زادۀ زهـرا به طـرفـة العـیـنی            سـر مـبـارک بـابـا به دامن پـسـرش

به کربلا همۀ ماجـرا شده با لعـکـس            سـر مـبـارک اکـبـر به دامن پـدرش

میان حجره امام غـریب بود و جواد            ولی به قتل علی لشگری‌ست دور و برش

میان حـجـره پـسر در کـنار بابا بود            ولی کنار علی چند نیزه در کـمرش

صدای یا ابـتـای عـلـی که بود بـلـند            رسید قبلِ حسین، آهنی به فرق سرش

شبـیه باز شکاری رسید با دل خون            نه قوتی به کمر، نه رمق به بال و پرش

نگـاهِ حـسرتِ بابـا به ارباً اربا، بود            نشست کوه به زانو، شکسته شد به برش

صدای عمه می‌آید، علی ز جا برخیز!            خدا کند که نیفـتد به جسم تو گذرش

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد یا ضعف محتوایی و معنایی در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

رسید بازِ شکـاری، ولی چه احوالی            نه قوتی به کمر، نه رمق به بال و پرش

زبانحال امام رضا علیه‌السلام قبل از شهادت

شاعر : ناشناس نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

تـنـهـا مـیـان خـانه با حـالی خـرابم            خونین جگر از زهر کین در التهابم

دردی تـمام پـیـکـرم در بر گـرفـتـه            می‌پـیچـم و می‌نـالم و در اضطرابم


بر روی خاک افتاده و می‌نالم از درد            من‌هم چو جـد اطهـر خود بـوتـرابم

زهری که مأمون داده آتش بر دلم زد            سوزد دل و لب تشنۀ یک جرعه آبم

دور از مدینه در غریبی می‌دهم جان            سوی جنان بی‌یار و یـاور در شتابم

دلتنگ خویشانم در این وادی غربت            نام جـوادم این زمـان باشد خـطـابم

سر را به روی زانوی او می‌گذارم            او الـتـیـامی هـست بر قـلـب کـبـابم

هستم رضا یعنی که راضی بر قضایم            در راه حق گـشـته شهـادت انتخـابم

شکـر خدا می‌نوشم از جام شهـادت            سرمست وصل از لذت این شرب نابم

وا می‌گـذارم بـر خـدا خـصم پـلـیدم            در انــتـظـار وعــدۀ روز حـســابـم

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد یا ضعف محتوایی و معنایی در مصرع دوم بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

دور از مدینه در غریبی می‌دهم جان            سوی عـدم بی‌یار و یـاور در شتابم

مدح و شهادت حضرت علی بن موسی الرضا علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

کار تو همه مهر و وفا بود، رضا جان            پاداش تو، کی زهر جفا بود، رضا جان

آن لحـظه که پـرپـر زدی و آه کـشیدی            معصومه مظلومه، کجا بود رضا جان؟


بـر دیـدنت آمد چـو جـوادت ز مـدیـنـه            سـوز جـگـرش، یا ابـتـا بود رضا جان

تنها نه جگـر، شمع‌صفت شد بدنت آب            کی قتل تو این گونه روا بود، رضا جان

تو ناله زدی، در وسط حجره و زهـرا            بالای سـرت نوحـه‌سـرا بود رضا جان

یک چـشم تو در راه، به دیدار جوادت            چشم دگرت کرب و بلا بود، رضا جان

جان دادی و راحت شدی از زخم زبان‌ها            این زهـر، برای تو شـفا بود رضا جان

از آتش این زهر، تن و جان تو می‌سوخت            اما به لـبت، ذکـر خـدا بـود رضا جـان

روزی که نبـودیم در این عـالـم خـاکی            در سـینه ما، سـوز شما بود رضا جان

از خویش مران «میثم» افـتاده ز پا را            عمری در این خانه گدا بود رضا جان

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت علی بن موسی الرضا علیه‌السلام

شاعر : حبیب باقرزاده نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

آقـایـمان آمـد عـبا روی سـرش بود            رنگ کبودی بر تـمام پیکـرش بود

در کـوچه یاد ماجـرای کوچه افـتاد            یا فاطـمه یا فاطـمه ذکـر لـبـش بود


دستی به پهلو دست دیگر روی دیوار            پهـلـو گـرفتـن یادگـار مـادرش بود

او در مـیان حـجـره‌ای دربـسته اما            صدها فرشته در کنار بسـترش بود

او دست و پا می‌زد ولی با کام عطشان            گویا که دیگر لحظه‌ها‌ی آخرش بود

اما تمـام فکـر و ذهـنش کـربلا بود            یـاد غـریـبی‌ها‌ی جـد بی‌سـرش بود

مردم گریز کربـلایم این‌چنین است            آمد جـواد و لحـظـه آخـر برش بود

اما به دشـت کـربـلا جـور دگر شد            اربـابـمان بـالای نعـش اکبرش بود

بـایـد جـوانـان بـنـی‌هـا‌شـم بـیـایــنـد            تا این بدن را بر در خـیـمه رسانند

: امتیاز

زبانحال امام رضا علیه‌السلام قبل از شهادت

شاعر : محمد فردوسی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

زهـر جـفـا نیـلـی نـموده پـیکـر من            یعـنی رسـیـده لحـظـه‌ها‌ی آخـر من

در بین حجره بر خودم می‌پیچم از درد            این چه بـلایی بـود آمـد بر سـر من


چشمم نمی‌بیند، زمین خوردم دوباره            این ضعف بسیارم شده درد سر من

درد کـمـر آخـر امــانـم را بــریــده            تـازه شـبـیـه تو شـدم ای مـادر مـن

از روضه‌ها‌ی «تازیانه» «میخ» «سیلی»            آتـش زبـانـه مـی‌کـشـد از بـاور من

با هر نفس خون جگر می‌ریزد از لب            آلالـه مـی‌بــارد کـنـار بــسـتــر مـن

شکـر خـدا این جا نـبـوده تا بـبـیـنـد            این صحنه جان دادنـم را خواهر من

تصویـری از گـودال و تلّ زیـنـبـیه            افـتـاده بـین قـاب چـشـمـان تـر مـن

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ضعف محتوایی و معنایی درعدم رعایت شأن ائمه در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

شکـر خـدا این جا نـبـوده تا بـبـیـنـد            این صحنه جان کندنم را خواهر من

مدح و شهادت حضرت علی بن موسی الرضا علیه‌السلام

شاعر : ناشناس نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

نـالـه و زمـزمـه مـرغ سـحـر مـی‌آیـد            مگر امـروز عـزیـزی ز سفـر می‌آیـد

برو ای باد صبا گو به غـریب الغـربا            تـقـی امـروز بـه دیــدار پــدر مـی‌آیـد


منتظر باش طـبـیـبانه پسر از ره دور            ســر بـالـیـن تـو بـا دیــده تـر مـی‌آیــد

چشم بگشود، دم دادن جان سرور طوس            ناگـهـان دیـد جـوادش که ز در می‌آید

لیک در کرببلا قصه به عکس اینجاست            آنچه در دست ز تـاریخ و خـبر می‌آید

دیـد در کـربـبلا زینب مـظلـومـه زار            که حـسیـن بر سـر بالـین پـسر می‌آیـد

چهره بر چهره فرزند نهاد آن شه و دید            خون از آن صورت مانند قـمر می‌آید

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت امام رضا علیه‌السلام

شاعر : قاسم قاسمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

فریاد غربت دارد و چشمش به در بود            در انــتــظــار دیـدن روی پــسـر بـود
آخـر مگـر زهـر
عـدو با او چه کـرده            یک دست بر پهلو و دستی بر کمر بود


او دست و پا می‌زد مـیان حجـرۀ خود            در غربت و از زهر كين خونین جگر بود
آخــر جـــوادش آمــد آن دم‌هـای آخــر            آنجا كـمك حـال پـسر هـم يك نفـر بود
جـان داد بابای غـریـبش کـنج حـجـره            دیگـر شـرار
زهـر بر جـانش اثـر بود
با دست خود غسل و کفن بنمود و با غم            گـریان به یاد مـادر و دیوار و در بود
شکر خـدا تـشیـیع شد
در روز روشـن            تشیـیع زهـرا مخـفـیـانه در سحـر بـود
در طوس کل شهر و یک تابوت بر دوش            تشیـیع مادر نیمه شب با هفت نفر بود
زن‌های
نیشابور و گل بر روی تابوت            اما کمک حال عـلی در شب قـمر بود

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ضعف محتوایی و معنایی در مصرع دوم بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

فریاد غربت دارد و چشمش به در بود            تـنـهـا امـیــدش دیـدن روی پـسـر بـود

زبانحال حضرت امام رضا علیه‌السلام قبل از شهادت

شاعر : محسن راحت حق نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

غرقِ دریای غمم غم مبتلا مثلِ حسین            می‌کِشم خود را به روی خاکها مثلِ حسین
گرچه در طوسم میانِ حجره‌ای در
بسته‌ام            باطـناً هـستم مـیانِ کـربـلا مثلِ حـسین


می‌شوم پهلو به پهلو بسکه بی‌تابم خـدا            نحوه جان دادنم باشد چرا مثلِ حسین؟
چونکه نیّت کرده‌ام با او مواساتی کـنم            پس بنابراین شدم غرقِ بلا مثلِ حسین
پاره پاره کرده لب‌های مرا زهـرِ پـلید            با لـبانـم تـشنـگی شد آشـنا مثـلِ حسین
حـال باید مـادرم زهـرا بیـاید بر سـرم            جان دهم در
دامنِ خیرالنسا مثلِ حسین
روضه
می‌خوانم برای فاطمه از کربلا            می‌شود سرگشته از شور و نوا مثلِ حسین
در مواساتم کم
آوردم سرِ من سالم است!            رأسِ من کی رفته روی نیزه‌ها مثلِ حسین
زیر گُل‌ها می‌شود مدفون تنم کی می‌شود؟
            دفن در زیرِ هجومِ سنگ‌ها مثلِ حسین

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت امام رضا علیه‌السلام

شاعر : علی انسانی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

دید چون نیست، به جز غصّه انیس دگرش           زهر یارش شد و بنشست، کنار جگرش
نه به غیر از دل او غمخور او بود کسی           نه به دامان کسی جز به سر خاک، سرش


گفت بر عترت خود از پی من گریه کنید           خود خبر داد که برگشت ندارد، سفرش
بارها تا به در حجره نشست و، برخاست           اوّلـش بـود ولی داد ز آخــر، خــبـرش
دست مولا به دل و، دست غلامش بر سر           چشم او بر وی و، او چشم به راه پسرش
جگر پاره به جا بود و، جگرگوشه نبود           حجره در بسته، ولی باز به در، چشم ترش

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت امام رضا علیه‌السلام

شاعر : محمد علی بیابانی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

دوباره پـای من و آسـتـان حضرت تو            سـر ارادت و خـاک سـرای جـنـت تو

و بـاز سـفـره لـطـف تو و عـنـایت تو            کـویـر دسـت من و بارش کـرامت تو


امـام مـشـرقـی عــالــم وجــود رضــا

سحاب رحـمت حق آسمان جود رضا

دوبـاره مـثـل همـیـشـه رسـانـدی‌م آقـا            مـیـان این هـمـه دلـداده خـوانـدی‌م آقا

خـودم نـیــامـده‌ام تـو کــشـانـدی‌م آقــا            ســـلام داده نـــداده تـــکـــانــدی‌م آقــا

شکـسـتـم و به نگـاه تو سلـسـبـیل شدم

و پشت پنـجـره فـولادتـان دخـیـل شدم

میان صحـن تو بـرگ بـرات می‌دادند            مـداد عــفـو گـنــه را دوات مـی‌دادنـد

به زائـران شـکـسـتـه ثـبـات می‌دادنـد            شـراب کـوثـر و آب حـیـات می‌دادنـد

من آمـدم که مـریض مـرا شـفـا بدهی

من آمـدم که به من اذن کـربـلا بـدهی

هـمینکه می‌رسم از چـشـم‌های بارانی            هزار حـاجت ناگـفـته را تو می‌خوانی

در انتظار تو هـستم خودت که میدانی            درست مثل همان پـیـر مـرد سـلـمـانی

نـشـسـته‌ام به تـمـنـای چـشـم‌هـایت من

بیا که سـر بـگـذارم به زیـر پـایت من

شنیده‌ام که خودت در زمان پَـر زدنت            به روی خاک رها گشت پیکر و بدنت

هـزار لاله روان شد ز گـوشـه دهـنت            غریب بودی و خون شد تمام پیرهنت

ز سوز زهر اگرچه به خویش پیچیدی

ولـی زمـان غـروبـت جـواد را دیـدی

اگرچه جز پسرت کس نبود در بر تو            ولی ندید تنت را به خـاک خـواهر تو

به زیر سم سـتـوران نـرفت پیـکـر تو            اسیـر پنـجـه سـرنـیـزه‌ها نـشد سـر تو

حسین گـفـتم و قـلبت شکـست آقا جان

به دل غـبار مـحـرم نـشـست آقـا جان

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت امام رضا علیه‌السلام

شاعر : داریوش جعفری نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

دلم را کرده‌ای امشب روان سوی خراسانت            دخیلم بسته‌ای با شال غم در کنج ایوانت

تو آن کردی به جان ما که ابراهیم با آتش            کویر خشک با مهر و تولا شد گلستانت


مس دل را طلا کردی به قدر طرفة العینی            بنازم قدرت جادوی بی‌تـمثال چشمانت

تـمـام اولـیا خـدمتگـزاران سـرِ کـویت            گروهی در رواق و عده‌ای هم نیز دربانت

ملائک صف به صف در نوبت فرّاشی صحنت            چه صحنی کاش می‌گفتم که خورشید درخشانت

چه داری در حریمت ای مسیح عترت زهرا            مسیحی‌ها شدند اینجا ز اعجازت مسلمانت

گناه خلق می‌پـوشد قنوت دستهایت؟ نه            غلط گفتم، قنوت زائران یاران محبانت

تمام هستی‌ام را می‌دهم همواره در راهی            که پایانش شوم یکشب به کنج صحن، مهمانت

به پابوسی کس عادت ندارم جز خودت، سلطان            به سودایی که نامم حک شود بین غلامانت

الا ای ضامن آهوی صحرا گوشۀ چشمی            جهان تشنه است بر خیرکثیر طعم احسانت

میان ذرّه ذرّه عـالم هـسـتی اثـر داری            تمام خلقِ عالم تحت هر عنوان ثناخوانت

ندارم وحشت از روزی که وانفساست عنوانش            به یمن دیده‌ای کز روز آغاز است گریانت

به کام تشنۀ شاه شهـیدان گریه‌ها کردم            که در پائین سقاخانه‌ات گردم به قربانت

تو را کشتند با زهری به شکل دانۀ انگور            همانهایی‌که روزی خورده‌اند از تاکِ دستانت

نه تنها جان تو از آتش این زهر می‌سوزد            خدا را، سوخت جان فاطمه از آه سوزانت

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما به دلیل مغایرت با مضامین زیارت جامعۀ کبیره « وَ وَرَثَةِ الْأَنْبِياءِ، وَ سُلالَةَ النَّبِيِّينَ، وَ صَفْوَةَ الْمُرْسَلِينَ » و عدم رعایت شأن انبیا؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و پیروی از فرامین و آموزه‌های ائمّه، بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

تـمام انـبـیا خـدمـتگـزاران سـرِ کـویت            گروهی در رواق و عده‌ای هم نیز دربانت

داستان پناه بردن آهو به امام رضا از دست صیاد و ضمانت آن حضرت در نزد صیاد تا رفتن و برگشتن آهو و ... در منابع روایی ما نیامده است؛ لیکن داستان های مشابهی با کمی تفاوت در مورد پیامبر اکرم در صفحه ۸۱ کتاب اعلام الوری طبرسی و در خصوص امام سجاد در صفحات ۳۲۴ کتاب اثبات الوصیله مسعودی و ۲۶۱ جلد ۱ کتاب الخرائج والجرائح قطب راوندی و در خصوص امام صادق در صفحات ۳۷۰ کتاب بصائر الدرجات شیخ صفار و ۱۱۲ جلد ۴۷ بحارالانوار علامه مجلسی نقل شده است که به نظر می آید داستان ساخته شده برای امام رضا ترکیبی از این چند روایت باشد البته ابن حماد از شعرای قرن چهارم در یکی از ابیات قصیده اش اشاره به ضمانت امام رضا از آهو کرده است و ابن شهر آشوب نیز این شعر را در کتاب مناقبش نقل کرده است که این نیز سند روایی محسوب نمی شود دانشنامه امام رضا ج ۱ ص ۲۰۲

الا ای ضامن آهوی صحرا گوشۀ چشمی            جهان تشنه است بر خیرکثیر طعم احسانت

مدح و شهادت حضرت امام رضا علیه‌السلام

شاعر : قاسم نعمتی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

ای رئوف همیشه خوب، سلام            پـیـش تــو مـی‌شــود دلــم آرام
شد زیارت همیـشه نـیـمه تـمام            هرکه رویت نـدیـد، شد نـاکـام


کـاش قـلـب مرا تـکـان بـدهی
دیگر این‌بـار رخ نـشان بدهی

از هـمـه غـیـر تـو بُـریـدم من            خویش را تا حـرم کـشـیدم من
گـرچـه رویِ تو را نـدیـدم من            طـعـم آغـوشِ تـو
چـشـیـدم من
آبــرو
رفـتــه را خــریـدی تـو
دست،
رویِ سـرم کـشـیدی تو

این رئـوفی که می‌شـنـاسم من            رَد نـکـرده ز خـانـه‌اش دشمن
پـسـرِ
فـاطـمـه است پس حـتما            به قـسـم نیست احـتـیـاج اصلا
دردهـامــان دوا شــود ایـنـجـا
گِـرِهِ کــور وا شــود ایــنــجــا

تو گـنهـکـار را عوض کردی            دلِ بـیــمـار را عـوض کـردی
هر
گـرفـتـار را عوض کردی            آخـرِ کــار را عــوض کـردی
راهـم از حـادثـه بـه تـو
افـتـاد
عـوضم کن تو را بجـان جواد

شــاهِ گـنـبـد طــلا، امـام رضـا            جـلـوه‌هـای خــدا، امــام رضـا
بـقـیـع و سـامـرا، امــام رضـا            نـجـف و کـربـلا، امــام رضـا
صـاحـبِ
ســرزمـیـن ایــرانـی
تـو
بـرای هـمـیـشه سـلـطـانـی

قـبله نـور حـضرت خـورشـید            نـورِ حـیدر ز صحـنِ تو تابـید
هر
شب از گـنـبـد تو بی‌تـردید            مـی‌شـود جـلـوه نـجـف را دید
در حــریــمِ تــو زائـرِ نـجــفـم
بـا سـلامـی مـســافــرِ
نـجــفــم

صحن‌هایت بهشت این دنیاست            چون حریم تو جنت‌الزهراست
کُنجِ باب
الجواد،عرشِ خداست            چون نسیمش نسیمِ کـرببلاست
در حـرم هر غـروب،
بی‌تـابـم
یـادِ صـحـن و
سـرایِ اربــابـم

تا کـشـیدی عبا به روی سرت            نظـر انـداخـتی به دور و برت
یک نفس پاره پاره شد جگرت            
جمع کردی ز کوچه بال و پرت
سرِ پا بـودی و زمین خوردی
نـاگـهــان نــامِ
مــادرت بُـردی

همه درهایِ حـجـره را بـستی            روی پـهـلـو گـرفـتـه‌ای دسـتی
یــادِ گــودالِ کــربـلا هــسـتـی            کِـی گــرفــتــار عــدۀ مـسـتـی

بین یک دسته گرگ، شیر افتاد
جایِ تنـگـی حـسـین گـیر
افتاد

لبش از تشنگی تکان می‌خورد            نیزه او را به هرطرف می‌بُرد
گُل لب‌هاش از عطش پـژمُرد            نـیــزه داری گــلــویِ او آزُرد
عده‌ای صبـرِ
خـواهرش بُردند
دورِ لب‌تـشـنه آب می‌خـوردند

تـا بـدن پـایــمـال مـرکـب شـد            وقـت دیـدار، نـیـمـه شـب شـد
از حـسـیـنی کـه نـامـرتب شـد            حـنجـری پـاره سهم زینب شد
چـه حـسـیـنـی مـرمـلٌ بـدمــاء
چه حـسـیـنی مـقـطع الاعضاء

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما به دلیل عدم رعایت توصیه‌های مراجع و علما؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رعایت توصیه‌های مراجع، بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید؛ ضمناً بند آخر نیز به دلیل تحریفی بودن مطالبش کلاً حذف شد.

گُـل لب‌هـاش بـا لـگـد پـژمُـرد            نـیــزه داری گــلــویِ او آزُرد

زبانحال امام رضا علیه‌السلام قبل از شهادت

شاعر : محمود ژولیده نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

بسکه ای زهـر تو از تـیغ دل‌آزار تری            جگرم سوخت که از شعله شرربار تری

از دلِ خونِ حسن، تا جگرِ زخمِ حسین            سوخت بر حال دلم، بسکه تو خونبار تری


سـیـنـۀ زخـمـیِ مــادر ز تـو یــادم آمـد            یعنی ای زهر ز مسمار تو مسمار تری

ظُهر زَهرم دهی و عصر عزادار شوی!            یابن هارون! تو ز هر شمر تبهکارتری

اِبنِ مـلجـم که به قـدّاریِ خود می‌نـازید            تو از آن قـلـدرِ بـی‌واهـمـه قــدّار تـری

دستت آغشته به قتلِ دو امام است، خبیث!            از مـعــاویـۀ بَـد ذات تـو بـی‌عـار تـری

تیـرِ قـلبم که نشد، وَرنه نشان می‌رفـتی            تو در این مرحله از حرمله خونخوارتری

نَه تو معصوم کُشی، بلکه تو مظلوم کُشی            ظالـم! از هر چه جـفـاکار، جـفاکار تری

من چه کردم بتو اینگونه شهیدم کردی؟            تو ز هر خار و خسِ پَست، خَس و خار تری

به زمین خوردنَم از دور چه بَد خندیدی            تو ز ابلیس هم ای خصم، گنهکار تری

دیدی از جورِ تو بدجور به خود می‌پیچیم            گـفـتی از جدِّ غـریبت تو گـرفـتار تری

گر لـگـد مـالِ سُـمِ اسب نـکـردی بـدنـم            نشد ای پَست، وگـرنَه تو سـزاوار تری

آمدی تا بـشـوی مـطمـئن از کُـشـتنِ من            چه شـده از پـسـر من تو عـزادار تری؟

»نه بقا کرد ستمگر، نه بجا ماند ستم«            بـخـدا از عـمـرِ سـعـد نـگـون‌بـار تـری

مـادرم را بـخـدا در غـمِ من سـوزانـدی            هر چه گـویم ز پـلـیدیِ تو، بـسیار تری

: امتیاز

زبانحال امام رضا علیه‌السلام قبل از شهادت

شاعر : محمود ژولیده نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

این زهـر کاری کرد من از نا فتادم            در کـوچـه مـثـل مـادرم از پا فـتادم

با احتیاط از درد، خود را می‌کشیدم            تا خانه چندین بار چون زهـرا فتادم


در خانه گـفـتم زود درها را ببـنـدید            تا داخـل حـجـره شـدم، درجـا فـتادم

پـیـراهـنـم را از عـطـش بالا گرفـتم            یـاد آمـد از جـدّ غــریـبـم تـا فـتــادم

نیزه نخورده پیکرم می‌سوخت از درد            یـادِ تن صـد چـاک عـاشـورا فـتـادم

یاد هزار و نهـصد و پنجاه زخـمش            بیخود ز خود گـشتم، ز پا آنجا فتادم

گرچه سر من را جدا از تن نکردند            یـاد سـرِ بـر نـیـزه در نـجـوا فـتـادم

تا که جوادِ من سرم از خاک برداشت            یــاد عـــلــیِ اکـــبــر لــیــلا فـتــادم

: امتیاز

مدح و شهادت امام رضا علیه‌السلام

شاعر : محمدجواد غفورزاده نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

از باغ گفت و از غم بی‌برگ و باری‌اش            از باغـبان و زمـزمـه‌های بـهـاری‌اش

از شـاهـدان سـایـه‌نـشـین حـرم، کـسی            هـمـراه او نـبـود که آیـد بـه یـاری‌اش


آن مهـربانِ از وطنش دور، بـسـته شد            با دست ظلم، دفـتر شب‌زنـده‌داری‌اش

در جای جای شهر شهادت، هنوز هست            هـر لالـه‌ای نـشانه‌ای از داغـداری‌اش

هرجا که سوخت قامت شمعی در انتظار            خون گریه کرد و آب شد از سوگواری‌اش

دروازۀ مـدیـنـه پـس از آن وداع تـلـخ            تنها نشـسته است به چشم‌انـتظاری‌اش

غـمـنامۀ شـهـید خـراسان شنـیدنی‌ست            کو طاقتی که شرح دهم بیقـراری‌اش؟

با این جگر که خون شده، حاجت به زهر نیست            انگور، مرهمی‌ست بر آن زخم کاری‌اش

زهرا کجاست تا که ببیند در این چمن            پژمرده گشت و سوخت گل یادگاری‌اش

شمعی که از مدینه به طوس آمد و گداخت            آتش به جان فاطمه زد اشک جاری‌اش

یک روز خوش ندید پس از تو جواد تو            فـریاد از صبـوری و از بُـردباری‌اش

در بوستان او شفـق! از خار کم مباش            فیضی ببر به قدر خود از همجواری‌اش

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد یا ضعف محتوایی و معنایی در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید، شایسته نیست عباراتی همچون آواره را برای اهل بیت بکار ببریم.

آن مهـربانِ از وطن آواره، بـسـته شد            با دست ظلم، دفـتر شب‌زنـده‌داری‌اش

مدح و مناجات با امام رضا علیه‌السلام

شاعر : محسن راحت حق نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : ترکیب بند

ای‌که برتر از دل و جانی پُر از دلتنگی‌ام            حضرت سلطان! تو می‌دانی پُر از دلتنگی‌ام

از حریمِ قدسی‌ات محرومم ای شاهِ غریب            مـانـده‌ام! مانندِ زنـدانی پُـر از دلتنگی‌ام


قابِ عکست را بغل کردم به عشقِ آن ضریح            نوکرت را باز می‌خوانی پُر از دلتنگی‌ام

دوست دارم باز در صحن و سرایت گم شوم            در هـوای پـاکِ بـارانی پُر از دلتنگی‌ام

دوست دارم صوتِ قرآن از سرِ گلدسته‌ها            قـبله‌ای، حـجِّ فـقـیرانی پُـر از دلـتنگی‌ام

بالِ پـروازی بده تا پر کِـشم تا مشهـدت
لطفِ بسیاری بده تا سر کِشم تا مشهدت

حجِّ ما بیچارگان را یا رضا بر هم نزن            قـبلۀ پیـر و جوان را یا رضا برهم نزن

اینکه دورم از شما قطعاً که تقصیرِ دل است            این پناهِ انس و جان را یارضا بر هم نزن

می‌سپردم خویش را هر سال بر دستانِ تو            خواهشاً دارالامان را یارضا بر هم نزن

من گـنـه‌کـارم، بـدم، آلـوده‌ام، بـیچـاره‌ام            معترف هستم بیان را یارضا بر هم نزن

بی‌ادب هستم نرنج از گفته‌هایم ای رئوف            ارتـباطِ مهـربان را یا رضا بر هم نزن

تـندی الفـاظ را ای جانِ من خرده نگیر
از سرِ درد است ای سلطانِ من خرده نگیر

یک نگـاهِ تو شـرایط را فـراهـم می‌کـند            بـنــدۀ آلـوده را قـطـعـاً کـه آدم مـی‌کـنـد

دوری از صحن و سرای تو خدایی مشگل است            فکـرِ دوری در دلـم تـولـیدِ مـاتم می‌کند

من دخیلِ پنجره فولادت هستم ای طبیب            لـمسِ آن جا مـطمـئـناً کارِ مرهم می‌کند

دعـوتم کن بارِ دیگـر مستـحـقِّ این درم            بار دیگر دعـوتت دل را مصمّـم می‌کند

اربعـین جـامـاندم از کـرببلا پس جا بده            یک زیارت دفعِ صدها غصّه و غم می‌کند

یا رضا! ما را بخر سوگند بر جانِ جواد
یک نظر بر محتضر سوگند بر جانِ جواد

: امتیاز

زبانحال امام رضا علیه‌السلام قبل از شهادت

شاعر : علی انسانی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

جان بر لب من آمد و جانان به بر من            ای مرگ برو عمر من آمد به سر من

زیبـاست رخ مـاه پس از نـم‌نـمِ بـاران            ای اشـک مَـیـا، آمـده تـنـهـا پـسـر من


این طفل، عزیز است و جگرگوشهٔ زهراست            بهـتـر که نـدانـد چه شـده با جـگـر من

ز آن لحظه که با کعبه خداحافظی‌ام دید            دانـست که بـرگـشت نـدارد سـفـرِ مـن

ای دیده مکن گریه که شد وقـت تماشا            ای اَبـر بـرو، تـا ز در آیـد قــمـر مـن

نُـه سـالـه مـگـو، مـاهِ شب چـارده است او            زین روست به در دوخته شد چشم تر من

بُردم به دل خاک، دل چاک و پس از مرگ            گــیــریــد ز داغ دل لالــه خــبــر مـن

: امتیاز

مدح و شهادت امام رضا علیه‌السلام

شاعر : محمدجواد شیرازی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : ترکیب بند

بر روی خاک بال و پرت می‌کشی چرا؟            با اشک، سرمه بر نظرت می‌کشی چرا؟

با تو چه کرده زهر که رنگت پریده است            اینـقـدر آه از جـگـرت مـی‌کـشی چـرا؟


بیرون زدی ز کاخ و نشستی به روی خاک            پنجه به خاکِ دور و برت می‌کشی چرا؟

مـانــنـد بـچـه مُــرده فـقـط داد مـی‌زنـم            داری عبا به روی سرت می‌کشی؟ چرا؟

در هر قدم، دوبار می‌افتی به روی خاک            تا حجره جسمِ محتضرت می‌کشی چرا؟

گریه نکن، مپیچ به خود، تشنه می‌شوی            کار از دو چشمِ شعله ورت می‌کشی چرا؟

از حال می‌روی به سر و صورتت نزن            عکسِ غلاف در گذرت می‌کشی چرا؟

تا حجره آمدی، در و دیوار روضه خواند

وقتِ ورود، تیزی مسمار روضه خواند

چـشمت اگرچه تـار ولی روی یـار دید            خواهر نـبـود محـضرت اما پـسر رسید

قربـان پـلکِ زخـمی‌ات از مـاتـمِ حسین            بر خاک حجـره باز نـمِ گریه‌ات چکـید

سنگی به قصد بوسه زدن بر رُخت نخورد            آمد جواد و از رُخت ای مـاه بوسه چید

پیـراهـنـت دریــده نـشـد بـیـن گـرگ‌ها            بالا سـرت عـزیـزِ دلـت، پـیـرهـن درید

قلـبـت بـه یـاد روضـۀ اربـابِ بـی‌کـفـن            وقـتِ وداع با پـسـرش، تـنـد می‌طـپـیـد

آمـد حـسـین با سـر زانـو، نـفـس زنـان            وقتی عـلی به روی زمین داد می‌کـشید

صورت به صورت پسرش زار می‌زد و            با چـشم خیس هـلهـله و خـنده می‌شـنـید

پـاشـیـده بـود مـیـوۀ قـلـبـش به زیـر پـا

تـکـه به تکـه چـیـد عـلـی را روی عـبا

: امتیاز